در کودکی رقیه ی روضه ها بود. از جوانی دل و روحش را به قرآن پیوند زد و آموزش قرآن پیشه کرد. لالایی هر شب تنها پسرش آوای زیبای قرآن بود و مرثیه های سالار شهیدان.
در زمان جنگ تحمیلی پسر کاری کرد حسینی و مادر علی اکبری تقدیم نمود به اسلام و ایران و چه برازنده نامی بر او نهاده بود: حسین علی.
مادر اما این روزها دلتنگ شهیدش شده بود، وصیت نامه اش را بسیار می خواند و بر آن می گریست. بی تاب پسر بود و چشم انتظارش تا سرانجام... .
در صبح گاه 31 اردیبهشت مادر شهید حسین علی خلیل تبار از شهدای سرافراز هادی شهر دعوت حق را لبيك گفت و به ديدار فرزند شهيدش شتافت.
گفتنی است شهید خلیل تبار در عملیات والفجر 8 و در سن 26 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شد.
با توجه به سخنان اخیر جناب اقای هاشمی رفسنجانی در مورد رابطه با امریکا و اینکه ما باید بپذیریم که امریکا قدرت اول جهان است .جالب است گریزی بزنیم به وصیت نامه شهید رحمت غلامیان که پاسخی دندان شکن به سخنان اقای هاشمی داده اند:
وصیتم به شما دوستان و آشنایان –برادران بسیج وانجمن اسلامی- شورا- امت حزب الله ،هیچوقت از هیاهوی دشمنان نترسید ونگویید که دشمنان ما چه دارند وچه ندارند ،مگر ما نگفتیم که همیشه سلاح ایمان و توکل به خدا قویترین سلاح هاست .مگر ما نگفتیم خون در مقابل شمشیر پیروز است.
آیا از خود پرسیده اید که برای چه به دنیا امده ایدو چرا خدا به شما عقل وشعور داد؟
خداوند ما را به این صورت افرید وعقل وشعور داد .تا فردای قیامت از ما بپرسد که در این دنیا چه کردیم.مگر امامان وپیامبران ما نگفتند دنیا معبرو مزرعه ای است برای آخرت پس دنیایتان را آباد کنید تا فردای قیامت سربلند باشید.
1.حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که:
روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد.
رسول خدا فرمود:« چرا از او رو میگیری، او که تو را نمیبیند؟»
فاطمه عرض کرد:« او مرا نمیبیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمیبیند ولی بوی مرا که حس میکند.»
رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی.»
2.روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه علیهاسلام رسید. فاطمه فرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)»
وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.»
3.امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: روزی رسول خدا از ما پرسید:« بهترین کار برای زنان چیست؟»
فاطمه علیهاسلام پاسخ داد:« بهترین کار برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند »
رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »
4.رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه علیهاسلام کارها را بین او و علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی.
فاطمه علیها سلام میفرماید:« هیچ کس نمیداند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.»
5.روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها به اسماء فرمود:« چه بد است این تختههایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه روی آن میگذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجم بدن او معلوم است.»
اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، میدیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست میکردند و مرده را داخل آن میگذاشتند.»
سپس اسماء با چوب خرما تابوتی لبهدار درست کرد و به فاطمه علیهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و پارچهای روی آن بکشند، دیگر معلوم نمیشود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همین تابوت بگذارید.
ضیافت آب و آتش
اروند را رودي وحشي خواندهاند؛ با جزر و مدي هولناك. با دو مسير متفاوت و عمقي وحشتناك؛ اما حالا خروشي هميشگي... بهتر است بگويم اروند رودي وحشي بود، اما اينك برخلاف ظاهر ناآرام و متلاطمش، دروني آرام و مغموم دارد و بيتاب است. اروند! آرام باش، آرام! ما نيز داغداريم.
اروند آبيرنگ در ميان دو امتداد سبز جاي گرفته است. اين دو خط سبز نخلستانهاي اطراف اروند هستند. يكي در خاك ايران و ديگري در خاك عراق (بصره) چه بسيار وصيتنامهها كه زير همين درختان نوشته شده است. چه بسيار رازها كه با صاحبانشان پاي همين نخلها دفن شده است. چه بسيار نالهها، مناجاتها و...
ماهها طول كشيد تا مقدمات عمليات والفجر ۸ فراهم گردد. مشكلات بسياري در اين راه بود. از جمله شناسايي منطقه، جريان نامنظم آب و سرعت آن، گل و لاي ساحل رودخانه، جزر و مد، موانعي كه دشمن ايجاد كرده بود و... نيروهاي شناسايي در حال تمرين و نيز شناسايي موانع منطقه بودند. نيروهاي مهندسي در اين مدت كارها را آرام آرام به پيش ميبردند تا دشمن متوجه قضيه نشود. غواصان در منطقههاي جداگانه، سخت مشغول تمرين بودند و همه اين كارها چندين ماه به طول انجاميد تا اين كه شب عمليات فرا رسيد.
شب بيستم بهمن ۱۳۶۴ يكي از شبهاي تاريخي دفاع مقدس و حتي جنگهاي كلاسيك دنيا است. هنگام وداع فرا رسيده است. بچهها همديگر را در آغوش ميكشند و پيشانيبند يازهرا سلام الله عليها را بر سر هم ميبندند. تا ساعتي ديگر عدهاي از اينان با خدايشان ملاقات دارند! با غروب آفتاب به آب ميزنند تا خود را به آن سوي رودخانه برسانند. هيچ كسي از دشمن نبايد خبردار شود. كسي تا ساعت ۲۲ حق تيراندازي ندارد. ساعت ۲۲ و ۱۰ دقيقه است؛ فرمان حمله ميرسد:
«بسم الله الرحمن الرحيم؛ ولاحول ولا قوة الا بالله العلي العظيم؛ و قاتلوهم حتي لاتكون الفتنه؛ يا فاطمة الزهرا، يا فاطمة الزهرا، يا فاطمة الزهرا...»
و ناگهان اروند پرخروش در برابر ايمان و اراده يا زهراگويان بچهها تسليم ميشود.
۹ صبح روز ۲۱ بهمن محور عمليات تا شهر فاو به دست رزمندگان اسلام درآمده است. دشمن همچنان بهتزده است! چنان حيرت زده كه حتي از انجام هر پاتكي فلج شده است. هيچ كس فكرش را هم نميكرد! شب دوم عمليات، منطقه در انتظار جهادگران مهندسي بود. يكي تفنگ به دست ميگيرد و يكي فرمان بولدوزر. جهاد في سبيل الله است و چنين جهادي پست و مقام و درجهاي نميشناسد.
پاتك عراقيها ساعت ۳ بامداد روز ۲۲ بهمن آغاز شد. آتشي كه بين طرفين رد و بدل ميشد، شب را به روز تبديل كرد. جنگ به حالت تن به تن درآمد. كماندوهاي عراقي هرگاه هوس حمله به خاكريزها را ميكردند، با جواب صفشكن بسيجيان مواجه ميشدند! درگيري ادامه داشت. تا صبح روز ۲۲ بهمن لشگر گارد عراقي با تانكها و خودروهاي نظامي خود در محور جاده البحار سعي ميكرد خود را به خاكريزهاي رزمندگان اسلام برساند. در اين هنگام بالگردهاي هوانيروز چون عقابهاي تيزبال سررسيدند و سپاه دشمن از هم فروپاشيد و به عقب نشست.
جنگ و گريزها ۷۵ روز ادامه يافته است تا آنكه نيروهاي ايراني جاي خود را تثبيت كردند. اين نه تنها يك آبروريزي بزرگ براي عراق بلكه براي همه دنيايي بود كه با تمام توان از نيروهاي بعثي به دفاع پرداخته بودند.
غلامرضا طرق از بچههاي با صفاي ارتش و فرمانده گردان شهادت لشگر ۹۲ زرهي اهواز وقتي كه داشت به خط دشمن ميزد گفت: «من شهيد ميشوم، مفقود ميشوم، دنبالم نگرديد، پيدايم نخواهيد كرد.» ديگر جنازهاش پيدا نشد؛ چرا كه با اروند رفيق شده بود.
نام اروند با نام غواصها عجين گشته است. شهادت غواصها مظلومانهترين شهادتهاست و شايد رمز اينكه اجر شهيد دريا بالاتر از شهيد خشكي است در همين باشد كه مجاهد اين عرصه نه راه پيش دارد و نه راه پس و نه حتي راه دفاع كردن از خويش.
در روايات آمده است: هر كسي كه در آب شهيد شود، اجر دو شهيد را دارد. يك بار براي يكي از دوستان غواصم اين روايت را تعريف كردم. گفت: راست ميگويي جنگ در آب آن هم شب در آب اروند خروشان زير آتش سنگيني كه از بالاي سرت ميريزد. شب عمليات والفجر ۸ تازه معناي اين جمله را يافتم كه هر كسي ميخواهد به امام زمانش (عج) برسد، بايد خودش را به آب و آتش بزند و در آن شب، هم آب بود و هم آتش.
به یاد غواص شهید رحمت غلامیان
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.لباس پوشید و راهی خانه خدا شد
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،
خودش را پاک کرد و به خانه برگشت
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد ودر همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایشرا عوض کرد و راهی خانه خدا شد
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید
مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید))
از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم
مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجدادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدستدر خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد
شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید،خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید
بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم
طوری زندگی کنید که حتی شیطان هم شما را به بهشت ببرد
روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد امده است .
فکر می کنید آن مرد چه کرد؟!
خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟
او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : "خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟
مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :
مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
فوق کل ذی بر بر حتی یقتل فی سبیل الله فاذا قتل فی سبیل الله فلیس فوقه بر.
رسول خدا(ص) می فرماید :
بالاتر از هر کار خیری، خیر و نیکی دیگری است تا آنکه فردی در راه خدا کشته شود، و بالاتر از کشته شدن در راه خدا خیر و نیکی نیست.
وسائل الشیعه، ج11، ص10، حدیث 21
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
اشرف الموت قتل الشهاده
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود :
شهادت برترین مرگهاست.
بحارالانوار، ج67، ص8، حدیث4
در عملیات والفجر هشت ،آقا رحمت جزو غواصان مرحله اول ومعبر گشا انتخاب شده بودند.بعد از عبور از اروند رود خود را به اسکله ای رساند که روی آن یک قبضه پدافند چهار لول کار گذاشته بودند وبا استفاده از قدرت تیر اندازی آن ،مانع پیشروی رزمندگان دریا دل می شدند.به شکر الهی وامداد غیبی چهار لول گیر کرد .چند نفر از عراقی ها مشغول رفع گیر آن بودند که ایشان؛وقت را غنیمت شمرد وبا تیز هوشی وچالاکی خاصی که داشت ،خود را به آنها نزدیک کرد ونارنجکی را که به همراه داشت را به سمت عراقی ها پرتاب کرد اما متاسفانه عمل نکرد ویا خداوند خواست آن نارنجک عمل نکند وآن چهار لول سالم بماندتا فردا علیه خود عراقی ها وهواپیما های آن ها استفاده شود...
وقاتِلوٌ هٌم حَتّی لاتٌکٌون فِتنَةُ
ترجمه:وباکافران جهاد ومبارزه کنید تافتنه وفساد ازروی زمین برطرف شود وهمه راآئین دین خداباشد واگرازفتنه وجنگ دست کشیدندباانهاعدالت کنندکه ستم وجوربه ستمکاران روانیست.