در عملیات والفجر هشت ،آقا رحمت جزو غواصان مرحله اول ومعبر گشا انتخاب شده بودند.بعد از عبور از اروند رود خود را به اسکله ای رساند که روی آن یک قبضه پدافند چهار لول کار گذاشته بودند وبا استفاده از قدرت تیر اندازی آن ،مانع پیشروی رزمندگان دریا دل می شدند.به شکر الهی وامداد غیبی چهار لول گیر کرد .چند نفر از عراقی ها مشغول رفع گیر آن بودند که ایشان؛وقت را غنیمت شمرد وبا تیز هوشی وچالاکی خاصی که داشت ،خود را به آنها نزدیک کرد ونارنجکی را که به همراه داشت را به سمت عراقی ها پرتاب کرد اما متاسفانه عمل نکرد ویا خداوند خواست آن نارنجک عمل نکند وآن چهار لول سالم بماندتا فردا علیه خود عراقی ها وهواپیما های آن ها استفاده شود.یکی از عراقی ها،رحمت را دید واورا تعقیب کرد .رحمت خود را به داخل چولان (نوعی علف بلند کنار اروند)انداخت.در چنین شرایطی فاصله او با نیروی عراقی حدود دو متربود.به طوری که سرباز عراقی بالای خاکریز وشهید داخل چولان قرار داشتند.سرباز عراقی یک خشاب سی تیری را به طرف رحمت خالی کرد ودر پی آن،سه تیر به رحمت خورد .یکی ،یک طرف چانه اش را زخمی کرد ،یک تیر به کتف ایشان برخورد کردوتیر دیگر هم به ریه اش اصابت نمود.سرباز عراقی با سرعت پا به فرارگذاشت .اما رحمت بلند شد وبا همان وضعیت جسمی .شوخ طبعی همیشگی اش به زبان ولحجه شیرین مازندرانی فریاد زد ((آهای کجه شورنی ))وسپس با شلیک چند تیر عراقی را از پای در آورد .بعد ازشکسته شدن خط،ایشان را با قایق به عقب انتقال دادند.از بیمارستان شیراز برایم نامه نوشت وگفت:بعد از چند هفته ،تازه دهانم به مقدار کمی باز می شودوتنها با نی قادر به خوردن مایعات هستم.پس از بهبودی نسبی ،دوباره به جبهه برگشت ودر عملیات والفجر 10 درداخل میدان مین ،به مقام شهادت نائل گشت.
نظرات شما عزیزان: